کربلا خونمه از چی دل بکنم
کربلا خونمه از چی دل بکنم
حق دارم که بگم با تو هم وطنم
بارونِ بارون چشمای گریون این شبا گریه عادتم شده
توی رؤیاشم کربلا باشم برا یکی دو ساعتم شده
خیلی بیتابم نکنه خوابم حالا که دیگه نوبتم شده
... وای کرب و بلا ، وای کرب و بلا ...
باز ببین اومدم با یه چشمای خیس
جزو گریه کنات اسممو بنویس
منم و اشکام همینو میخوام که اینا یادگاری میمونه
ما میریم اما از ما توو دنیا یه دنیا بیقراری میمونه
با تو میدونم دل دیوونم توی پاییز هم بهاری میمونه
... وای کرب و بلا ، وای کرب و بلا ...
دنیا میگذره و فکر آخرتم
با تو شک ندارم غرق مغفرتم
عشق تو پاکه شکر خدا که توو هیئتِ تو سینه زن شدم
اگه گداتم از نوکراتم از کرم امام حسن شدم
غمتو خوردم آخرش مُردم با پیرهن سیاه کفن شدم
... وای کرب و بلا ، وای کرب و بلا ...
شاعر : محمد اسداللّهی
برای افزایش بازدید و کاهش رتبه الکسای سایتتون و همچنین نمایش در صفحه اول گوگل سایتتون رو بصورت کاملا رایگان در وبسایت زیر ثبت نمایید :
http://rank.karamind.ir