مسلم تواَم حسین جان ولیکن درمونده
مسلم تواَم حسین جان ولیکن درمونده
انگاری شدم تو کوفه مهمون ناخونده
راه پس و پیش ندارم اَلا ای نگارم
هر کیو بگی جز این پیرزن من رو رونده
حالا که تو چشمام شعله ور آتیش فراقه
بچه هاتو مولا نَنِشونی به روی ناقه
بازار فروش شمشیر و نیزه اینجا داغه
...وای ، ای دل ای دل ، ای دل ای دل ...
امروزشونو که دیدم گفتم وای از فردا
نقشه ها برات کشیدن آقا این نامردا
دل من به حال اهل و عیالت میسوزه
پاتو آقاجون نذار تو دیار بی دین ها
زِ دست من کاری برنیومد همینه دردم
توی صبح تا شب این کوفیا کردن منو تَردم
سر دارم اما دارم دور سرت میگردم
برا من و تو نیست توی کوفه آغوش بازی
خوب بجا میارن اینا رسم مهمون نوازی
اگه بیای اینجا باید با سنگ بارون بسازی
...وای ، ای دل ای دل ، ای دل ای دل ...
با تشکر از سایت خوبتون
تشکر از شما دوست عزیز