دیگه امون نمیده اشک چشم خیسم
دیگه امون نمیده اشک چشم خیسم
دارم برات از شرح حالم مینویسم
به روم همه درا رو بستن
با من همه غریبه هستن
عهدشونو با تو شکستن
آه این جماعت حیا ندارن
به عهد و پیمان وفا ندارن
انگاری ترس از خدا ندارن
... غریب مادر ، حسین زهرا ...
اینا تو فکر کشتن دردونه هاتن
تمام فکر و ذکر مسلم بچه هاتن
سکینتو کوفه نیاری
شیرخوارتو کوفه نیاری
رقیتو کوفه نیاری
گرگای کوفی همینن آقا
با تیغ و شمشیر کمینن آقا
بزرگ و کوچیک بی دینن آقا
... غریب مادر ، حسین زهرا ...
زمزمه ی زیر لبم شهادتینه
عزیزتر از جون واسه من عشق حسینه
به عشق تو سرم رو میدم
جونمو تو راه تو میدم
برات همه هستیمو میدم
مسلم شهید راه حسینه
فدای روی ماه حسینه
سوز و گدازش آه حسینه
... غریب مادر ، حسین زهرا ...