سفیر سخته ی تو اسیر و در به دره
سفیر خسته ی تو اسیر و در به دره
نیا به کوفه حسین جون تو در خطره
بی شرمن کوفیا
دل سپردی تو به کیا
کاشکی نمیگفتم بیا آقاجان
ای سایه ی سرم
هیشکی نموند دور و برم
یکی یکی رفت لشکرم آقاجان
اینا از حُب دنیا مدهوشن
آره سر چند سکه دین رو میفروشن
... آه و واویلا ، آه و واویلا ...
چشام میباره حسین شبیه ابر بهار
حالا که داری میای معجر اضافه بیار
یا اَیها العزیز
میترسم از چشمای هیز
کینه و قلبای مریض واویلا
یا اَیها الامیر
خواهر تو میشه اسیر
سه سالتون هم میشه پیر واویلا
کوفه از بغض و کینه لبریزه
برا گلوت آقا جان خنجرها تیزه
... آه و واویلا ، آه و واویلا ...
این اعتقاد منه ، یقین و باورمه
سلام بر تو حسین جمله ی آخرمه
خشکه لبهای من
شبیه تو آقای من
دین و من و دنیای من ثارالله
ای شاه و رهبرم
فدا سرت ای سرورم
اگر شکست بال و پرم ثارالله
واسه سربازت این اوج فیضه
سر منم مثل تو میره رو نیزه
... آه و واویلا ، آه و واویلا ...