علمت یعنی پناه ، حرمت یعنی بهشت
علمت یعنی پناه ، حرمت یعنی بهشت
باید اسمت رو فقط به روی تربت نوشت
تو دل آرام من ، تبِ ایام من ، نفس راحت منو
چی میتونم بگم ، مگه آقا تو کم ، کشیدی زحمت منو
به نگاه کرم ، برسون به حرم ، دل بی طاقت منو
حـسـیـن
تو عوض میکنی جان دنیای آدمو
واسه تو میزنم من قید دو عالمو
تو به چشم من آموختی رنگ پرچمو
که به چشمم نبینم رنگ جهنمو
... دل آرامم دل آرامم یا اباعبدالله ...
به تو آقاجان درود ، به تو آقاجان سلام
خوبه حال و روز من شبی که هیئت میام
خوبه حالم آقا ، ولی خب کربلا ، میتونه بهترش کنه
تویی باب المراد ، داری نوکر زیاد ، خدا باز بیشترش کنه
یه آقایی دارم ، که دل من میخواد ، همه رو نوکرش کنه
حـسـیـن
نورِ تو بوده قبل از صبح ازل حسین
روی ماهِ تو قبل از ماه و زحل حسین
بیا بالا سر من قبل از اجل حسین
دم مرگم بخونم صلی علی الحسین
... دل آرامم دل آرامم یا اباعبدالله ...
به خدا به گردنم داری خیلی حق حسین
نوکریتو میکنم به همین بیرق حسین
همیشه تکیه گاه عشقِ توو یک نگاه چطور از تو بشم جدا
آقا یا لَلعَجَب ، که ندیده وَهَب ، به تو دل بست توو کربلا
هنر این علم اینه طیب رو هم بکشونه به روضه ها
حـسـیـن
همه روزی میگیرن از خوان کربلا
همه منظومه ها توو کیهان کربلا
وقتی روو میکنم به ایوان کربلا
دلمو میسپرم به سلطان کربلا
... دل آرامم دل آرامم یا اباعبدالله ...
شاعر : محمد اسداللّهی