از چه مادر سر تو بر زانو گرفتی
زمینه – شب چهارم فاطمیه دوم 1393
زمینه – شب چهارم فاطمیه اول 1400
از چه مادر سر تو بر زانو گرفتی
پیش من از چهره ی خود رو گرفتی
در سحر وقت نماز شب به ناله
دست خود آهسته بر پهلو گرفتی
خون پهلو دارد خود حکایت از غم
گوئیا میبندی بار رفتنم
یادم آمد بودی با عدو رو در رو
اشک چشمت جاری همچو خون پهلو
گریه ها با چشم تارت
از دعا بگذشته کارت
آرزوی مرگ داری
از خدا با حال زارت
... مهربان ای مادر من ...
با چه رویی زد عدو سیلی به رویت
با غلاف و تازیان آمد به سویت
چادرت خاکی تنت مجروح و زخمی
بوی آتش میدهد هر تار مویت
بر سرم با دست بی رمق زن شانه
بوسه زن بر روی دختر دُردانه
ای تمام هست و بودم
مادر صورت کبودم
در فشار درب و دیوار
کاش من شاهد نبودم
... مهربان ای مادر من ...
میکنم بر تو وصیت جان مادر
میزنی آتش به من با دیده ی تر
یاری ام کن بشنو از من این سفارش
زینبم جان تو و جان برادر
امتداد این غم کربلا پا برجاست
دِه حسینم یاری او غریب و تنهاست
روی صحرا پیکر او
بر سر نیزه سر او
جای زهرا مادری کن
بوسه زن بر حنجر او
... مهربان ای مادر من ...
کربلا منظومه ی احساس داری
یک رقیه کودکی چون یاس داری
حفظ معجر کن مخور غم تا که مادر
شیرمردی همچو یک عباس داری
روی تل میبینی خنجری بر حنجر
شمر دون میبُرد از حسین من سر
غرقِ در خون خسته بی حال
ناظری بر حال و احوال
کن مرا یاری میانِ
ازدحام و حول گودال
... مهربان ای مادر من ...
موفق باشید