زمینه - شب سوم محرم الحرام 1394
بی تو شده یه عالمه
زخمایی که رو بالمه
بابا میدونی من همش سه سالمه
گریه کردم و منو با خنده آزردن
گریه کردم و برام سرت رو آوردن
روی نیزه ها سرت رو آسمون بوسید
بوسه میزنم جایی که خیزرون بوسید
غرق نور اومدی
فدات بشم که از راه دور اومدی
به خاطر من از تو تنور اومدی
اَباالغریب ، اَباالغریب ، اَباالغریب
ای عشقم تا ابد
بذار به دختری که بهم طعنه زد
برم بگم بیا که بابائیم اومد
اَباالغریب ، اَباالغریب ، اَباالغریب
... آه و واویلتا ، واویلتا واویلتا واویلتا ...
بی تو بُریده ام امون
حالا که اومدی بمون
با تو شده مثه بهشت خرابمون
جای کعب نِی زیاده رو تنم بابا
بعد تو کِشون کِشون میبردنم بابا
خوابم برده بود شکسته شد گل از ساقه
افتادم زمین با صورت از روی ناقه
آتیش زد غَما
به ماها خارجی گفتن این آدما
چیزی نگم من از چشم نامَحرما
اَباالغریب ، اَباالغریب ، اَباالغریب
عشق خونین بدن
دیدم که پیشونیتو با سنگ میزدن
دیدی دارن به ما نون و خرما میدن
اَباالغریب ، اَباالغریب ، اَباالغریب
... آه و واویلتا ، واویلتا واویلتا واویلتا ...
زیر چشام شده سیاه
درد داره این کبودیا
واویلا از محله ی یهودیا
حق داری که اشک برای دخترت بریزی
میخواستن منو حرومیا برا کنیزی
میدونی خودت دلیل اشک چشمامو
هیچ جایی نداشت عذاب مجلس شامو
قربون حنجرت
رسیده لحظه ی آخر دخترت
حلالیت میگیرم من از خواهرت
اَباالغریب ، اَباالغریب ، اَباالغریب
جون من بر لبه
شب رهایی دخترت امشبه
شهادتین من عَمَتی زینبه
اَباالغریب ، اَباالغریب ، اَباالغریب
... آه و واویلتا ، واویلتا واویلتا واویلتا ...