باید خدا خدا کنم ، اسم تورو صدا کنم
زمینه - شب چهارم محرم الحرام 1394
باید خدا خدا کنم
اسم تورو صدا کنم
تا که بذاری دِینمو ادا کنم
سخته خواهرت ببینه بی قراریتو
دارن بچه هام به سر هوای یاریتو
این دسته گلا میخوان فدای دایی شَن
تو راهت میخوان شهید بشن فدایی شَن
مست و مدهوشتن
با اینکه تشنه هستن بلا نوشِتن
با دستای خود من کفن پوشتن
حسین من ، حسین من ، حسین من
آوردم جان نثار
دارن با یک دل عاشق و بیقرار
عجب شباهتی این دو به ذوالفقار
حسین من ، حسین من ، حسین من
... آه و واویلتا ، واویلتا واویلتا واویلتا ...
دنیارو هر دو پس زدن
تو خون نفس نفس زدن
پَر کنده آخرش پَر از قفس زدن
بین خیمه ها دلت کبوتری میشه
وقتی صحبت از یه حس مادری میشه
با اینکه شدن دوتا گلای من پرپر
بیرون نیومدم من از تو خیمه ای دلبر
ای عشق عالمین
داداش دلم خوشه این دوتا نور عین
شهادتینو گفتن با یه یا حسین
حسین من ، حسین من ، حسین من
با حال مضطرت
آوردیشون یه جوری نبینه خواهرت
بذارشون تو خیمه کنار اکبرت
حسین من ، حسین من ، حسین من
... آه و واویلتا ، واویلتا واویلتا واویلتا ...
ارباب فدای راه تو
هستم توی سپاه تو
میخوام عوض بشم با نیم نگاه تو
وقتی که گناه گرفته از دلم اَمونو
امشب مثل حُر تو میپذیری توبمونو
غیر از تو بگو آخه کیو دارن یارا
اینجا مونده ها یا بهترین گنه کارها
ای آقای غریب
منم مریض عشق و تو هستی طبیب
تو میخری منو مثل حُر و حبیب
حسین من ، حسین من ، حسین من
کاش تأییدم کنی
مثل غلام سیاه روسفیدم کنی
نداشته سابقه نااُمیدم کنی
حسین من ، حسین من ، حسین من
... آه و واویلتا ، واویلتا واویلتا واویلتا ...
عالی بود