ناز چشامو میکشم ، ابری و بارونی میشم
زمینه - شب ششم محرم الحرام 1394
ناز چشامو میکشم
ابری و بارونی میشم
روضه خونِ مدینه و بقیعشم
کی دیده بگی یه عرش اعلای خاکی
خاکی تر از این چهار مزار افلاکی
اونجا آخرش چه لحظه هایی میسازیم
چهارتا گنبد امام رضایی میسازیم
دریای ماتمه
چهارتا قبری که قبله گاه عالمه
فدای غربت بچه های فاطمه
غریب حسن ، غریب حسن ، غریب حسن
حتی تو این شبا
بساط روضمون میشه داغ باشه با
حرارت غم حضرت مجتبی
غریب حسن ، غریب حسن ، غریب حسن
... آه و واویلتا ، واویلتا واویلتا واویلتا ...
با گریه کن با سینه زن
امشب شده قرار من
گریه برا غریبیِ امام حسن
ما که عمری از غریبیِ حسن گفتیم
اسمش تا میاد به یاد کوچه می اُفتیم
آه از لحظه ای که راه مادرش سد شد
از بالا سرش یه دست بی حیا رد شد
وای از چشم ترم
یه دست سنگین و صورت مادرم
الهی که نفهمه بابا حیدرم
غریب حسن ، غریب حسن ، غریب حسن
از اون ضربه ی دست
دیدم که مادرم روی خاکا نشست
به سیلی و دو گوشواره ای که شکست
غریب حسن ، غریب حسن ، غریب حسن
... آه و واویلتا ، واویلتا واویلتا واویلتا ...
اومد یه ساعتی براش
درد بود ولی نبود دواش
گریه کنِ حسن شدن برادراش
آه از ساعتی که تابوتو به تن دوختن
عباس و حسین آتیش گرفتن و سوختن
آه این قصه رو شنید ولی ندید زینب
تا اون ساعتی که روی تل رسید زینب
دید دارن بی هوا
بالا پایین میرن شمشیرا نیزه ها
یکی میزد با سنگ اون یکی با عصا
حسین من ، حسین من ، حسین من
غصه در میزنه
یه مرغ بِسمِلی بال و پر میزنه
نداره سر حسین و به سر میزنه
حسین من ، حسین من ، حسین من
... آه و واویلتا ، واویلتا واویلتا واویلتا ...