بی تابی نکن تاج سر من طاقت اشکاتو ندارم
سنگین – شب اول فاطمیه اول 1392
بی تابی نکن تاج سر من طاقت اشکاتو ندارم
قربونت برم پیر شدی مادر تاب غصه هاتو ندارم
وقتی موهامو شونه میزنی لرزش دستت بی اَمونه
چجوری به پهلو زدن لگد هر وقت میبینم غرق خونه
مادر ای چراغ خونِه ، دلت مثل آسمونه
از خدا میخوام همیشه سایَت رو سرم بمونه
... امون ای دل ، ای دل ، ای دل ...
میسوزم خیلی غصه میخوری ذره ذره آب میشی مادر
داری میسوزی خیلی تب داری انگاری تو آتیشی مادر
لکه های خون روی پیرُهن میخ دَرو یادم میاره
خدا مادرم همه جاش زخمه چجور آخه طاقت میاره
باز میگیره دل بهونه ، حرفم تو دلم میمونه
با حسرت و ناله میگم خدا مادرم جوونه
... امون ای دل ، ای دل ، ای دل ...
کاش نمیدیدم وقتی مادرم گوشواره از گوشت کشیدن
نامردا وقتی تورو میزدن حامله بودی و ندیدن
داداش محسنم سپر شد آسمونی پشت در شد
غصه ی دل من اینه زهرا چرا بی پسر شد
... امون ای دل ، ای دل ، ای دل ...
هر وقت میبینه بابام علی رو حلقه میزنه اشک تو چشماش
واسه ی این که غصه نخوره به سختی بلند میشه از جاش
هرجا میبینه داداش حسنم مادرمو گِریَش میگیره
اون فقط بوده توی کوچه که دست مادرم رو بگیره
راه میرفتی دست به دیوار ، همه جا رو میدیده تار
خیلی سخته میشه قبول کرد دیگه کار گذشته از کار
... امون ای دل ، ای دل ، ای دل ...