بارون نمیباره بخواب ، رقیه بیداره بخواب
سنگین – شب هفتم محرم الحرام 1394
بارون نمیباره بخواب
رقیه بیداره بخواب
آروم توو گهواره بخواب
محو چشای ترِتَم
داداشی من خواهرتم
توو خیمه بالا سرتم
وای وای وای ، علی وای وای وای
علی وای وای وای ، علی وای وای وای
عمو داره میره دلم زاره اصغر
ازم التماس دعا داره اصغر
ازت التماس دعا دارم اصغر
دعا کن به حال دل زارم اصغر
... لالایی لالایی ، لالایی لالایی ...
شش ماهه ی رباب بخواب
عمو میاره آب بخواب
دلم شده کباب بخواب
گریه نکن فدات بخواب
در نمیاد صدات بخواب
داره میره چشات به خواب
وای وای وای ، علی وای وای وای
علی وای وای وای ، علی وای وای وای
لالایی میخونم خودم میدمت تاب
با اینکه تا الآن بودم زیر آفتاب
لالایی میخونم که آروم بگیری
هوا گرمه خیلی میترسم بمیری
... لالایی لالایی ، لالایی لالایی ...
تشنگی بی رحمه بخواب
تورو نمیفهمه بخواب
دور لبات زخمه بخواب
زخم لبات درده بخواب
خون به دلم کرده بخواب
حرمله نامرده بخواب
وای وای وای ، علی وای وای وای
علی وای وای وای ، علی وای وای وای
یه چیزی شنیدم تموم دلم ریخت
جلو چشم بابا امید حرم ریخت
عمومونو کُشتن میدونم چی میشه
خداحافظ اصغر برای همیشه
... لالایی لالایی ، لالایی لالایی ...