اگر بال و پرم بخشند بی زهرا نمی خواهم
اگر بال و پرم بخشند بی زهرا نمی خواهم
اگر جان و سرم بخشند بی زهرا نمی خواهم
اگر سلمان شوم بی مِهر زهرا نامسلمانم
خلوص بوذرم بخشند بی زهرا نمی خواهم
اگر چون نخل خشکی باشم و از روضه ی رضوان
همه برگ و برم بخشند بی زهرا نمی خواهم
اگر روز قیامت از عطش جانم به لب آید
شراب کوثرم بخشند بی زهرا نمی خواهم
اگر آب بقا ریزند بی حیدر نمی نوشم
وَگر چشم ترم بخشند بی زهرا نمی خواهم
... مدد مادر ، مدد مادر ، مدد مادر ، مدد مادر ...
اگر از کل ساداتِ ملک بر قله ی گردون
مقام برترم بخشند بی زهرا نمی خواهم
اگر در روضه رضوان هزاران حوری و غِلمان
دمادم ساغرم بخشند بی زهرا نمی خواهم
اگر با آن همه فیض منا در ماه ذیحجه
وقوف معشرم بخشند بی زهرا نمی خواهم
اگر با دست جبرئیل امین پروانه ی جنت
به صبح محشرم بخشند بی زهرا نمی خواهم
اگر از کثرت اشک سحر در خلوت شب ها
دو دریا گوهرم بخشند بی زهرا نمی خواهم
... مدد بی بی ، مدد بی بی ، مدد بی بی ، مدد بی بی ...
اگر بر مسند شاهی به بام عرش بنشینم
هزاران کشورم بخشند بی زهرا نمی خواهم
کی اَم من میثمم عمری گدای کوی زهرایم
وَگر صد افسرم بخشند بی زهرا نمی خواهم
اگر با جام خضر از چشمه ی آب بقا، هر دم
حیات دیگرم بخشند بی زهرا نمی خواهم
اگر دائم بمیرم وَز نفس های مسیحائی
روان بر پیکرم بخشند بی زهرا نمی خواهم
اگر روز قیامت از عطش جانم به لب آید
شراب کوثرم بخشند بی زهرا نمی خواهم
اگر آب بقا ریزند بی حیدر نمی نوشم
وَگر چشم ترم بخشند بی زهرا نمی خواهم
... مدد بی بی ، مدد بی بی ، مدد بی بی ، مدد بی بی ...