بریز اسماء بریز آب روان رو زخم پهلوش
سنگین – شب پنجم فاطمیه دوم 1393
بریز اسماء بریز آب روان رو زخم پهلوش
بمیرم من چرا اِنقدر کبوده دست و بازوش
چرا چشمم به هر جایی می اُفته غرق خونه
فدای صورتی که داره از سیلی نشونه
از اون زخما که بازه میجوشه خون تازه
در و آتیش و مسمار توی این سینه رازه
بذار جون بدم بالای سرت ندارم راه چاره
عزیزم چرا گوشِت خونیه ، شکسته گوشواره
... نرو فاطمه ، نرو فاطمه ، عزیز قلب حیدر ...
قسم میدم تورو جون علی چشماتو وا کن
پاشو اوضاع و احوال منو زهرا نگاه کن
خودم دیدم چجوری پشت در بال و پَرت سوخت
نه تنها بال و پَر با معجرت موی سرت سوخت
من و غسل شبونه ، تنی که غرق خونه
پاشو زهرا یتیمات میگیرن هِی بهونه
ببین فاطمه ببین بچه هات سراغت رو میگیرن
بدم چی جواب چجوری بگم که از غصه نمیرن
... نرو فاطمه ، نرو فاطمه ، عزیز قلب حیدر ...
پاشو زهرا ببین زینب چجوری رو گرفته
ببین با چادر خاکی مادر خو گرفته
نفس های حسینت به نفس های تو بسته ست
حسن بدجوری قلبش از غم مادر شکسته ست
پاشو آروم جونم ، پاشو خانوم خونم
مگه از من چه دیدی بگو ای مهربونم
بوده دست تو ، تو دست حسن چه چیزایی رو دیده
تو خاک و تو خون دیده مادرو عجب زجری کشیده
... نرو فاطمه ، نرو فاطمه ، عزیز قلب حیدر ...
چشم حتما میذارم.
شما هم سال خوبی داشته باشید.یاعلی