عبا به دوشم ، پُر از خروشم
سنگین – شب 19رمضان المبارک 1391
عبا به دوشم ، پر از خروشم
صدای زهرا میاد به گوشم
میاد به گوشم این صدا علی بیا ، دلم برات تنگ شده
معطل نکن تورو خدا علی بیا ، دلم برات تنگ شده
زودتر بیا و سبقت از اجل بگیر
بسه رو از این مردم دَغَل بگیر
گهواره ای که ساخته بودی هم بیار
زودتر بیا محسنتو بغل بگیر
... داد از زمونه ، داد از جدایی ، دلم گرفته زهرا کجایی ...
آی اُم کلثوم ، گریه کن آروم
مادرت الآن اومده پهلوم
گریه نداره دخترم بذار برم ، دلم براش تنگ شده
تورو به چشمای ترم بذار برم ، دلم براش تنگ شده
رفته به پشت در تا حیدرش بیاد
تا که علی از پیش دخترش بیاد
همون یه بار بسه که ایستاد پشت در
بازم میترسم اون بلا سرش بیاد
... داد از زمونه ، داد از جدایی ، دلم گرفته زهرا کجایی ...
دَم اذونه ، دارم بهونه
قرارِ امشب تو آسمونه
قرارمون تو آسمون بعد از اذون میام برای دیدنت
میگیره گِریَم ولی دل علی تنگه برا خندیدنت
قرار بعدی مون کجای عالمه
اون روز که میبینیم دوتائیمون به عین
دارن سر حسینمونو میبُرن
خوب حدس زدی درسته مَذبح الحسین
... داد از زمونه ، داد از جدایی ، دلم گرفته زهرا کجایی ...