نفس نفس زنان ، وقتی میدادی جان
شور روضه ای - شب پانزدهم محرم الحرام 1394
نفس نفس زنان ، وقتی میدادی جان
دور تو خندیدن هم خولی هم سنان
با نیزه و شمشیر و سنگ و چوب
زخمی بر جسمت میزدند هر یک
آهِ زینب پیچیده در صحرا
و شمرُ جالسٌ علی صدرک
... وای قتیل الله ، وای قتیل الله ...
زهرا با اشک و آه ، میرسد قتلگاه
میخواند نوحه در مقتلِ ثارالله
مادر بمیرد برایت جانا
بُنَیَّ ذبِحوکَ عطشانا
لباس پاره ات را هم بردند
بُنَیَّ تَرَهوکَ عریانا
... وای قتیل الله ، وای قتیل الله ...
پیچیده عطر سیب ، گفتی اَنا الغریب
گفتی أَینَ المسلم ، گفتی أَینَ الحبیب
سرت بر نِی جسمت مانده زمین
سلامٌ علی مقطوع الوَتین
بوسه زد خواهر بر رگهای تو
نادَت زینبُ به صوت الحزین
... وای قتیل الله ، وای قتیل الله ...
شاعر : محسن حنیفی