معلومه از حال و روز پریشونم
زمینه – جلسه هفتگی 1395/02/08
شهادت حضرت زینب (سلام الله علیها)
معلومه از حال و روز پریشونم
من بیشتر از اینا زنده نمیمونم
این ساعت آخر چشمای بارونی
خوب آرومم کرده پیراهن خونی
مگه زینب میشه یادش نباشه سفر پُر غم اون سالو
بگو یک روز بگو یک شب مگه میشه فراموش کنه گودالو
... حسین جانم ، حسین جانم ، حسین جانم (3) ...
میدیدم از بالا پایین گودالی
از بس زمین خوردی زخمی و بی حالی
میرفتی از خیمه خیلی گرسنت بود
چیزی نمیگفتی با اینکه تشنت بود
لب دِشنه ، لب تشنه ، شنیدم که جوابت رو سنان داده
شنیدم نَه خودم دیدم چقدر نیزه به حلقوم تو افتاده
... حسین جانم ، حسین جانم ، حسین جانم (3) ...
باد مخالف بود دور حرم پیچید
چشمای نامَحرم حال منو میدید
دلگیرم از شمر و خولی که همدستن
اصلاً خبر داری دست منو بستن
منو بُردن اسیری و اسیری چه بلایی سرم آورده
دلم خونه از اون بزمی که لبهای تو چوب خیزران خورده
... حسین جانم ، حسین جانم ، حسین جانم (3) ...