چشم که وا کردم و دنیا دیدم
واحد - شب دوم محرم الحرام 1394
چشم که وا کردم و دنیا دیدم
دل بابام سوخت و منو آورد واسه تو سینه زنم کرد
پیرهن مشکی که من پوشیدم
مادر تو دوخت و دخترت رقیه آورد و تنم کرد
من که با سینه زنات مأنوسم
تربتو میبوسم
نوکرت غیر یه کربلا چی میخواد
کل سال شور محرم دارم
یه برات کم دارم
ببینیم تا که امام رضا چی میخواد
اون حسینه اگه یکی به فکرم باشه
اون حسینه رگ خوابم توی دستاشه
اون حسینه که عرش خدا پایین پاشه
... ابی عبدالله ، خیلی دوسِت دارم من ...
زشتی میبینم بی غمت زیبارو
چون خدا دنیارو آفریده بر اساس ماتم تو
قصه از اینجا شروع شد آقا
به تن نوکرها نمیاد به جز لباس ماتم تو
تو که تو قلب ما مأوا کردی
چی با دلها کرده
هیئتت شبیه کربلا شلوغه
شب جمعه ها تو صحنت غوغاست
مادر تو اونجاست
که دور ضریح کربلا شلوغه
اون حسینه که پای علمش میمیرم
اون حسینه واسه مُحرمش میمیرم
اون حسینه ان شاءالله حرمش میمیرم
... ابی عبدالله ، خیلی دوسِت دارم من ...
حرم تو حرم الله ست حسین
کعبه ی ماست حسین
خدا هم مستمع پا روضه هاته
تا که اسم تو میاد ای آقا
توی روضم اما فکر و ذکرم پیش ایوون طلاته
کنارت راه سعادت بازه
روضت انسان سازه
این همه شهیدو هیئت تو ساخته
اگه ما شدیم مقیم روضت
خدا روز خلقت
تک تک مارو با تربت تو ساخته
اون حسینه که قلبم واسه اون موقوفه
اون حسینه حواسش به گداش معطوفه
اون حسینه رُقیش به کرم معروفه
... اَبی عبدالله ، خیلی دوسِت دارم من ...
شاعر : میثم میرزایی