آن حالتی خوش است که مستانه بگذرد
آن حالتی خوش است که مستانه بگذرد
یعنی به زیر منت پیمانه بگذرد
روزیِ ما به دست کریمان آشناست
کفر است پای سفره ی بیگانه بگذرد
سوگند میخوریم که ما گنج میشویم
یک شب اگر که شاه زِ ویرانه بگذرد
خدمتگزار اهل خرابات اگر شدی
ایام نوکریِ تو شاهانه بگذرد
ما عقل خویش را سر عشق تو باختیم
بگذار عمرمان همه دیوانه بگذرد
دور از نگاه کعبه تو را میکند طواف
کافی است از کنار تو پروانه بگذرد
این روزگار میگذرد خوب یا که بد
بهتر که عمر ما در این خانه بگذرد
شاعر : علی اکبر لطیفیان