تو دلخوشی زینبی حرف از جدایی ها نزن
تو دلخوشی زینبی حرف از جدایی ها نزن
آتیش به قلب خسته ی ما کربلائیا نزن
داره روزای بودنم کنار تو سر میرسه
به گوش جانم ناله ی غریب مادر میرسه
حالا که هستی پیش من کاشکی اصلاً فردا نشه
امشب شهادت نامه ی خواهر چرا امضا نشه
امشب آقا صبوری میخوای از من
چجوری میخوای از من ببینم بی سَر میشی
من هم دارم به خودم میگم زینب
به گمونم فردا شب بدون معجر میشی
... ای حسین جان ، بِاَبی أنتَ و اُمی ، باَبی أنتَ و اُمی ...
کاش بود اباالفضل میگرفت جلو نگاه خواهرو
فریاد زدم اینطور نبُر تو بوسه گاه خواهرو
این شمر ملعون منقلب کرده چقدر حال تورو
شمشیر و نیزه تیغ و تیر پُر کرده گودال تورو
این همه زخم روی تنت بگو چجوری جا شده
برای غارت کردنِ بدن تو دعوا شده
تو مقتل من اومدم به پابوست
اسیریِ ناموست آتیشم زد یا اَخی
کی فکر میکرد خواهر تو آخر سَر
ببینه اینطور دلبر سرتو رو نیزه ها
... ای حسین جان ، بِاَبی أنتَ و اُمی ، باَبی أنتَ و اُمی ...