ای که علی و مرآتی ، یا عمتی یا مولاتی
ای که علی و مرآتی ، یا عمتی یا مولاتی
امشب برا حسینت هست عجب شب مناجاتی
آقا تو آخرین شب تو
سوز و نوای یا رب تو
کربلا کرده هیئت رو
ما سر سفرتون میمونیم
ما توی خیمتون میمونیم
برندار از ما بیعت رو
بذار مثه زهیر و حبیب
شبیه عاشقای غریب
توی رکاب تو باشیم
تو روز عاشورای خودت
آقا بذار برای خودت
همگی سر جدا باشیم
عرش خدا به شور و شِینه
این شب آخر حسینه
... آقام آقام حسین زهرا ...
شب دلای محبوبه ، حال همه پریشونه
یکی تو خیمه قرآنو با سوز و گریه میخونه
همون که غرق غمها میشه
اون آقایی که تنها میشه
میون جمع نامردا
پیرهن کهنه شو میکَنَن
سرشو روی نِی میزنن
میون خاک و خون فردا
تموم یاوراش میمیرن
خونوادش اسیری میرن
با لب خشک و چشم تر
از دشمنی و کینه پُرن
انگشتشو میخوان ببُرن
به خاطر یه انگشتر
شب عزای عالمینه
این شب آخر حسینه
... آقام آقام حسین زهرا ...
شد موقع جدایی ها ، دور تواَن فدایی ها
روز غریبیه فردا برای کربلایی ها
از غم مادرت چی بگم
خنجر و حنجرت چی بگم
صدایی اومد از گودال
با نفسی که سوخته شده
با نگاهی که دوخته شده
به حنجرت میره از حال
همون جایی که همهمه بود
کنار نهر علقمه بود
کار تورو تموم کردن
ای که شدی بریده نفس
مهریه ی منو چرا پس
به لب تو حروم کردن
آب فرات به زیر دِینه
این شب آخر حسینه
... آقام آقام حسین زهرا ...
ای که علی و مرآتی ، یا عمتی یا مولاتی
امشب برا حسینت هست عجب شب مناجاتی
آقا تو آخرین شب تو ، سوز و نوای یا رب تو ، کربلا کرده هیئت رو
ما سر سفرتون میمونیم ، ما توی خیمتون میمونیم ، برندار از ما بیعت رو
بذار مثه زهیر و حبیب ، شبیه عاشقای غریب ، توی رکاب تو باشیم
تو روز عاشورای خودت ، آقا بذار برای خودت ، همگی سر جدا باشیم
عرش خدا به شور و شِینه ، این شب آخر حسینه
... آقام آقام حسین زهرا ، آقام آقام حسین زهرا ...
شب دلای محبوبه ، حال همه پریشونه
یکی تو خیمه قرآنو با سوز و گریه میخونه
همون که غرق غمها میشه ، اون آقایی که تنها میشه ، میون جمع نامردا
پیرهن کهنه شو میکَنَن ، سرشو روی نِی میزنن ، میون خاک و خون فردا
تموم یاوراش میمیرن ، خونوادش اسیری میرن ، با لب خشک و چشم تر
از دشمنی و کینه پُرن ، انگشتشو میخوان ببُرن ، به خاطر یه انگشتر
شب عزای عالمینه ، این شب آخر حسینه
... آقام آقام حسین زهرا ، آقام آقام حسین زهرا ...
شد موقع جدایی ها ، دور تواَن فدایی ها
روز غریبیه فردا برای کربلایی ها
از غم مادرت چی بگم ، خنجر و حنجرت چی بگم ، صدایی اومد از گودال
با نفسی که سوخته شده ، با نگاهی که دوخته شده ، به حنجرت میره از حال
همون جایی که همهمه بود ، کنار نهر علقمه بود ، کار تورو تموم کردن
ای که شدی بریده نفس ، مهریه ی منو چرا پس ، به لب تو حروم کردن
آب فرات به زیر دِینه ، این شب آخر حسینه
... آقام آقام حسین زهرا ، آقام آقام حسین زهرا ...
شاعر : محمدحسین مهدی پناه