یادته ناله ی غریب مادرت ، برات بمیره خواهرت
یادته ناله ی غریب مادرت ، برات بمیره خواهرت
خنجرو از قفا گذاشت رو حنجرت ، برات بمیره مادرت
وقتی دیدم که با غرور زلف سیات تو دستشه
بلند صدا زدم دیگه رمق نداره بَسِشِه
قراره دیگه حُرمت خیمه هامون شکسته شِه
... حسین وای ، حسین وای ، حسین وای ...
از وقتی رفته توی دنیا اسیرم ، برات بمیره خواهرت
یادته گفتی معجرو سفت بگیرم ، برات بمیره خواهرت
وقتی که شمر با گودی گلوی تو بازی میکرد
از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین
دست و پا میزد حسین زینب صدا حسین
او میبُرید و من میبُریدم
او از حسین سَر ، من از حسین دل
او میکشید و من میکشیدم
او خنجر از کین ، من آه باطل
او می نشست و من می نشستم
او روی سینه ، من در مقابل
از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین
دست و پا میزد حسین زینب صدا حسین
شمر روی سینه اش بنشسته بود
استخوان هایش همه بشکسته بود