تا ذوالجناح حرم اومد ، صدای مادرم اومد
تا ذوالجناح حرم اومد ، صدای مادرم اومد
از هر چی که میترسیدم بالاخره سرم اومد
نبودی و ندیدی داداش
یکی با حرف یکی با نگاش
چقده اذیتم کردن
حالم که تعریفی نداره
جوونای حرم دوباره
کاش میشُدِش که برگردن
واسه ی غارتت اومدن
سرتو روی نیزه زدن
امون از این مصیبت ها
خنده هاشون به گریه ی ما
یکی دوتا نبود به خدا
بی حرمتی جسارت ها
... امیر علقمه خدافظ ، حسین فاطمه خدافظ ...
غنیمتا رو که بردن ، دل منو که آزردن
واسه شروع جشناشون طبلای جنگی آوردن
هلهله و صدای بلند
رو نیزه ها سرای بلند
بدون دردمونه دردام
یکی داد و هوار میکنه
یه دختری فرار میکنه
از زیر دست نامردا
دلم از این قبیله پُره
انگشتتو چرا میبُره
یه نانجیب با یه خنجر
خیمه هارو آتیش میزنن
پیرهن پارتو میکَنَن
تموم گرگای لشکر
... امیر علقمه خدافظ ، حسین فاطمه خدافظ ...
سرایی که درخشیدن ، به آسمونا نور میدن
قافله ی اسیرا رو از قتلگاه عبور میدن
با دخترت یه حرفی بزن
نگاه کن ای شَه بی کفن
گریه ی بی حسابش رو
روضه هارو خیال میکنه
از تو ازم سوال میکنه
من چی بدم جوابش رو
باید تو چه مسیری برم
بی تو باید اسیری برم
از کربلا به سوی شام
نشد که من برات بمیرم
بازم در آغوشت بگیرم
آخه طنابه تو دستام
... امیر علقمه خدافظ ، حسین فاطمه خدافظ ...
تا ذوالجناح حرم اومد ، صدای مادرم اومد
از هر چی که میترسیدم بالاخره سرم اومد
نبودی و ندیدی داداش ، یکی با حرف یکی با نگاش ، چقده اذیتم کردن
حالم که تعریفی نداره ، جوونای حرم دوباره ، کاش میشُدِش که برگردن
واسه ی غارتت اومدن ، سرتو روی نیزه زدن ، امون از این مصیبت ها
خنده هاشون به گریه ی ما ، یکی دوتا نبود به خدا ، بی حرمتی جسارت ها
... امیر علقمه خدافظ ، حسین فاطمه خدافظ ...
غنیمتا رو که بردن ، دل منو که آزردن
واسه شروع جشناشون طبلای جنگی آوردن
هلهله و صدای بلند ، رو نیزه ها سرای بلند ، بدون دردمون دردام
یکی داد و هوار میکنه ، یه دختری فرار میکنه ، از زیر دست نامردا
دلم از این قبیله پُره ، انگشتتو چرا میبُره ، یه نانجیب با یه خنجر
خیمه هارو آتیش میزنن ، پیرهن پارتو میکَنَن ، تموم گرگای لشکر
... امیر علقمه خدافظ ، حسین فاطمه خدافظ ...
سرایی که درخشیدن ، به آسمونا نور میدن
قافله ی اسیرا رو از قتلگاه عبور میدن
با دخترت یه حرفی بزن ، نگاه کن ای شَه بی کفن ، گریه ی بی حسابش رو
روضه هارو خیال میکنه ، از تو ازم سوال میکنه ، من چی بدم جوابش رو
باید تو چه مسیری برم ، بی تو باید اسیری برم ، از کربلا به سوی شام
نشد که من برات بمیرم ، بازم در آغوشت بگیرم ، آخه طنابه تو دستام
... امیر علقمه خدافظ ، حسین فاطمه خدافظ ...
شاعر : محمدحسین مهدی پناه