سینه زنم سینه زنم ، من بیقرار قاسم بن الحسنم
سینه زنم ، سینه زنم
من بیقرار قاسم بن الحسنم
خوبه یه عمر نوکرشم
بیمه شده تو روضه کل بدنم
عاشق حسنم ، عاشق حسنم
رزمشو فاطمه تماشا کرد
قاسمت تو کربلا غوغا کرد
یه تنه با تکبیرای زینب
اَزرَق و بچه هاشو رسوا کرد
مثه اربابه ، دُر نایابه
ضربای شمشیرش مثه ابوترابه
... مددی یا قاسم بن الحسن ...
میخونه هی نادِ علی
لشکر میفته دوباره یاد علی
گرد و غبار برپا شده
قاسم نداره مثل خودش بدلی
یا علی ، یا علی
هنوز نشد برا رزم آماده
رقیبش روی زمین افتاده
رو به لشکر با غضبش میگفت
اینارو اباالفضل یادم داده
نوه ی علیه ، شاگرد علمدار
صورت نگو اینو بگو ماه شب تار
... مددی یا قاسم بن الحسن ...
جار میزنم جار علنی
تو قشنگترین دُردونه ی حسنی
ساقیِ من مستم اگر
اومدم توی مِیخونه ی حسنی
تو یل حسنی ، تو یل حسنی
أنا بنُ الحیدر تا که سر میده
عکس العمل هاش بی بدل میشه
معلومه تو سوال اربابم
جوابش اَحلی من عسل میشه
عشقش همینه ، وقتی میبینه
خنده روی لب رقیه جان میشینه
... مددی یا قاسم بن الحسن ...