حیدر نسب و فاطمه سیماست رقیه
ذُریه ی صدیقه ی کبراست رقیه
سر سلسله ی کل کریماست رقیه
محبوب علی اکبر لیلاست رقیه
بی بی خاتونم ، عزیزتر از جونم
سر سفرت از همون بچگی مهمونم
اسم اعظمی رقیه ، جون عالمی رقیه
بنازم من دختر شاه معظمی رقیه
تب و تابمی رقیه ، رگ خوابمی رقیه
بنازم من که ملیکه ی اربابمی رقیه
... مددی یا رقیه ، مددی یا رقیه ...
روحیه ی کل خیمه لبخند لباته
عالم همه تحت نظرِ نیمه نگاته
محبوبیتت توی دلا عین باباته
جبریل خادم ریزه خور صحن و سراته
قطره ای از این آب اقیانوسم
خاک پای همه نوکراتو میبوسم
دلو میبَره رقیه ، منو میخره رقیه
حرف زدناش دقیقاً شبیه حیدره رقیه
کس و کارمی رقیه ، افتخارمی رقیه
همه ی دلخوشیِ این دل زارمی رقیه
... مددی یا رقیه ، مددی یا رقیه ...
صاحب خونه ی هفت آسمونه بی بی خاتون
خوش به حال من که جامِه گوشه ی نگاتون
سینه زنا محکم بکوبید به سینه چون که
امشب بی بی کربلا گذاشت کنار براتون
منو میشناسه ، آخر احساسه
برادر زاده ی نازنین عباسه
سینه که میزنی محکم تورو میبینه رقیه
کنار گریه کناش میاد و میشینه رقیه
خودِ زینبه رقیه ، ذکر هر لبه رقیه
لالایی دم گوشم توی هر شبه رقیه
... مددی یا رقیه ، مددی یا رقیه ...