بازم با همین موی خاکستری
بازم با همین موی خاکستری
تو از دخترت داری دل میبَری
باباجون بهم قول بده خیلی زود
دوباره برام روسری میخری
لباس تنم پاره پاره شده
میبینی لباسم شده نخ نما
سر و وضعمون نامرتب شده
که اینجور مَردم میخندن به ما
میذاشتی برات آب و جارو کنم
چه خوشحالم من امشب از دیدنت
چقدر لحظه هارو شمردم بابا
برای یه بار دیگه بوسیدنت
... بابایی ، بابایی ، بابایی حسین ...
نبودی ببینی چی اومد سرم
کبودی گرفته همه جونمو
همونا که با سنگ تورو میزدن
همونا شکستن دندونمو
یه جاهایی اِنقدر برام سخت بود
که داشتش میشد جونم از تن رها
یه بازاری داشتن میبردن منو
که میرفتن اونجا فقط برده ها
یه جاهایی از ناقه افتادمو
یه چند بار عقب موندم از قافله
چه زجری کشیدم من از دست زجر
چه دادی سرم میکشید حرمله
... بابایی ، بابایی ، بابایی حسین ...
شدم دست و پا گیر این قافله
شدم باعث زحمت خواهرت
منو خوب نگاه کن برات آشناست
روی صورتم جای انگشترت
چه شبها که با ناله های رباب
شبامو تو ویرونه کردم سپر
چه شبها که رفتم گرسنه به خواب
چه روزا که شلاق خوردم پدر
یه لطفی کن امشب تو در حق من
ببر با خودت این کتک خوردتو
بذار تا که هستی در آغوش من
ببوسم لبای تَرَک خوردتو
... بابایی ، بابایی ، بابایی حسین ...