شبهای خرابه چقَدَر خاموش و سرده
شبهای خرابه چقَدَر خاموش و سرده
اون روزایی که رفته دیگه برنمیگرده
اون روزایی که جونی توی بال و پرم بود
اون روزایی که سایه ی تو روی سرم بود
بابا حسین رفتی و اسیر شدم
بعد تو من از این دنیا سیر شدم
سه سالمه اما خیلی پیر شدم
روی لبم شِکوه از زمونه هست
روی دلم داغ بی کرونه هست
روی تنم رد تازیونه هست
... من الّذی اَیتمنی یا اَباء ...
خورشید سحرگاهیِ من ای فلق نور
من که طَبَق سر ندیدم هست طَبَق نور
بابا منو با موی پریشون دیده بودی
با سَر برسه سرزده مهمون دیده بودی
بابا فدا چشم بارونیت بشم
فدای این زخم پیشونیت بشم
تو خرابه میخوام قربونیت بشم
خودم دیدم که با خیزرون میزد
روی لبات ضربه بی امون میزد
ناله زنان بر سر عمه جون میزد
... من الّذی اَیتمنی یا اَباء ...
بابا صورتم زخمیه مثل سر زخمیت
بوسه میگیرم از رگای حنجر زخمیت
با روضه ی گودال تو آواره شدم من
چهل منزلو دنبال تو آواره شدم من
سر تو شد چهل منزل نگین نِی
بودی بابا تو بالانشین نِی
تو روی نِی بودی من پایین نِی
بارونی شد چشم من مثه فرات
منم مثه باقیِ مخدرات
پایین نِی لطمه میزدم برات
... من الّذی اَیتمنی یا اَباء ...