از کرب و بلا دل میپره سمت مدینه
از کرب و بلا دل میپره سمت مدینه
بازم دلو حسی میبره سمت مدینه
غرق شور و شِینی و شب سینه زنی شد
تو ماه حسینی ولی رزقت حسنی شد
امشب بیاید تا با هم دیگه بریم
با پای دل پشت خونه ی کریم
بگیم امام حسن خیلی نوکریم
بارونی اَم محض یک تبسمت
ما اومدیم امشب تو مراسمت
آقا فدا عبدالله و قاسمت
... غریب آقام ، مولانا امام حسن ...
ای کاش که به دست ما بقیع هم بشه آباد
میسازیم ان شاءالله ما براش پنجره فولاد
با یاد کبوترهای پَربسته میسازیم
آخر تو بقیع گنبد و گلدسته میسازیم
میشه یه روز شیعه فاتح نبرد
دیگه میشه بی دلواپسی و درد
توی بقیع آزادانه گریه کرد
نیمه شب و مژده ی سحر میاد
دیگه بقیع از تاریکی درمیاد
تو مدینه زائر اِنقَدَر میاد
... غریب آقام ، مولانا امام حسن ...
فرزند بزرگ علی و حیدری بودی
دنیا میدونه خیلی شما مادری بودی
خاموش شده تو کوچۀ غم چشم و چراغت
از حادثه ای پیری اومد زود به سراغت
به ما بگو آقاجون چرا زدن
جلو چِش تو، تو کوچه ها زدن
به مادرت سیلی بی هوا زدن
چه روضه ای کرده شیعه رو هلاک
چه صحنه ای از ذهنم نمیشه پاک
گوشواره ی مادر افتاده رو خاک
... غریب آقام ، مولانا امام حسن ...