اشک فلک چه میباره ، حال دلم چقدر زاره
زمینه – شب 28 صفرالمظفر 1393
اشک فلک چه میباره ، حال دلم چقدر زاره
تو این سرای بی زائر خاک بقیع چه غمباره
این بوی عطر یاس منه
این غربت امام حسنه
بی کسی شو نشون میده
کشته ی زهر کین و جفا
امام جود و عشق و وفا
کنار خونه جون میده
خواهرو هِی صدا میزنه
هِی داره دست و پا میزنه
خون رو لبش شده لخته
تشتو آورد بالای سرش
زینب شکسته شد کمرش
وای که چقدر براش سخته
بذار برات زبون بگیرم
داداش حسن برات بمیرم
... غریب آقام ، غریب مادر ...
حالا تو این دم آخر ، به یادم اومده مادر
اون مادری که پشت در شده مثه گل پرپر
کبودیای سیلی و مشت
حسنو اشک فاطمه کُشت
لگد و پهلوی زخمی
اون نامُروتا همه پَست
صدای اون دلی که شکست
میزدنش با بی رحمی
کسی نبود که یاری کنه
علی نبود که کاری کنه
غنچه با گل تو آتیشن
اشکای مادرانه خدا
نفس کودکانه چرا
از هم دیگه جدا میشن
زخما بهش امون نمیده
صورتشو نشون نمیده
... غریب آقام ، غریب مادر ...
عزیز مصطفی لبیک ، وصی مرتضی لبیک
بِاَبی اَنت و اُمی ، امام مجتبی لبیک
چقدر کریم و با کرمی
بمیرم آقا بی حرمی
خیلی غریبی تو والله
کاشکی آقا به زودی زود
برا تو با تمام وجود
حرم بسازیم ان شاءالله
بقیعو کربلا میکنیم
گنبدتو طلا میکنیم
مزار و صحن نورانی
اینو میخواد همیشه دلم
از تو جدا نمیشه دلم
آنی و کمتر از آنی
کبوترت هوایی میشه
دل ما کربلایی میشه
... غریب آقام ، غریب مادر ...