قلبم پُره حسرت دلم از غصه لبالب
قلبم پُره حسرت دلم از غصه لبالب
عالم شده هم ناله ی با ناله ی زینب
امید همه زندگی و هم نفسم رفت
خواستم تا که رگهاشو ببوسم نفسم رفت
بوسه زده خنجر به گلوی تو
توو خاک و خون میبینم وضوی تو
پیچیده توو صحرا عطر و بوی تو برادرم
آسمونا گریون غمت شدن
اشکای من بارون غمت شدن
همه دلا مجنون غمت شدن برادرم
... وا غربتا ، مظلوم ای حسین من ...
از داغی و آه نفسات بال و پرم سوخت
دیدم تن پُر نیزه و تیر و جگرم سوخت
از پیش تو برگشتم و دیدم که حرم سوخت
توو آتیش غربت همه عمر و ثمرم سوخت
بالا سرت پیراشون عصا به دست
استخونات زیر دست و پا شکست
یه بی حیا راهم رو به خیمه بست برادرم
اسباشونو نعل تازه میزدن
وضو دارن هم با نیت اومدن
مگه چقدر طاقت داره این بدن برادرم
... وا غربتا ، مظلوم ای حسین من ...
هفتاد و دوتا لاله که روو نیزه شکفته
ترسم اینه از نِی سر شیرخواره بیفته
دور و بر اهل حرمِ تو پُره گرگه
حلقوم علی کوچیک و سرنیزه بزرگه
آخه گلوش مثل گل که نازکه
واسه علی لشکر در تدارکه
اصغر من قنداقش تبرکه
تو بودی و قبر پشت خیمه ها
مادرش و سوز و آه و گریه ها
آره رباب پیرش کرده روضه ها
... علی علی ، لالایی علی علی ...