چشای بسته ی مادر ، دل شکسته ی مادر
چشای بسته ی مادر ، دل شکسته ی مادر
خیلی منو میسوزونه دستای خسته ی مادر
وقت نماز شب با ناله هاش دل رو به آتیش میکشونه
آه ای خدا ، مادر من هنوز جوونه
خیلی ولی بعیده که زنده بمونه
کاشکی خدا بازم بارون بگیره
مادر کمی دوباره جون بگیره
مثل گذشته ها زبون بگیره
مادر با درد و غصه خو گرفتی
دیدم با خون دل وضو گرفتی
از دخترت چرا تو رو گرفتی
... مادر ، مرو مادر ، مرو مادر ...
اشکای چشم شقایق ، سکوت سرد دقایق
چشم مدینه میبینه کوچ پرستوی عاشق
شکسته بال و پَر ، خون میچکه از لاله های گوش مادر
بی جون شده انگاری که بیهوشه مادر
خیلی دلم تنگه برا آغوش مادر
وای از میخ و مسمار در خونه
آتیش میکشید پای در زبونه
عشقت آدمو اینجا میکشونه
مادر کربلا چشم من به راهه
گفتی وعده ی ما تو قتلگاهه
اونجا که حسین بی یار و سپاهه
... مادر ، مرو مادر ، مرو مادر ...
خون بسته روی حسینو ، زد شونه موی حسینو
جای تو میبوسم اونجا زیر گلوی حسینو
که غرق در خونه ، مادر بیا ببین حسین کفن نداره
جز بوریا چیزی به روی تن نداره
جایی برا یه بوسه روی بدن نداره
تیر و نیزه ها بیرون زده از پشت
دیدم وقتی قاتل حسینو میکشت
وای از دست بی انگشتر و انگشت
مادر واسه زینب خیلی دعا کن
مادر بیا و آغوشتو وا کن
مادر دم آخر به من نگاه کن
... مادر ، مرو مادر ، مرو مادر ...