وقتی خدا در عرش خود نقش دو چشمش میکشید
وقتی خدا در عرش خود نقش دو چشمش میکشید
وقتی که جبریل امین پَر زیر پایش میکشید
وقتی که کل آسمان هوهو برایش میکشید
وقتی که عشق از عشق او پیراهنش را میدرید
من عاشق حیدر شدم نَه عقل دارم نَه دلی
چیزی نمیگویم به جز حق یا علی هو یا علی
پیمانه لبریز است و من مستی مضاعف میکنم
هر دم سما با نغمه ی چنگ و نِی و دَف میکنم
نام علی را میبَرم رو سوی نِی جَف میکنم
جز نام مولایم علی دیگر ندارم حاصلی
چیزی نمیگویم به جز حق یا علی هو یا علی
با ذکر مولایم علی الحمدلله مستِ مست
پیمانه پُر از باده شد ساقی کنار خُم نشست
از شدت بدمستی ام پیمانه ها در هم شکست
من مست جام کوثرم دیگر گذشت آب از سرم
بی پرده میگویم سخن من کَلب کوی حیدرم
چیزی نمیگویم به جز حق یا علی هو یا علی