میزنه برات دلامون پر ، الهی بشه یه روز آخر
میزنه برات دلامون پَر ، الهی بشه یه روز آخر
با خود شما بگیریم جشن میلادتونو چه زیباتر
آرزوی دل تویی تویی ، فقیر و گدا منم منم
صاحب کرم تویی تویی ، محتاج دعا منم منم
صاحب زمین و زمان و مکان و عرش خدایی
روح دعایی ، گره گشایی ، دلبر مایی
وفای حرم و خدای کرم و قبله نمایی
سعی و صفایی ، آب بقایی ، شور و نوایی
... مولا مولا یا بقیة الله ، مولا مولا یا بقیة الله ...
تپش دلم برای توست ، میون سرم هوای توست
اگه نفسی میاد میره اینا همه از دعای توست
همه کس من تویی تویی ، کشته ی نگات منم منم
تاج سر من تویی تویی ، خاک زیر پات منم منم
تویی ستاره ی تموم شبای تیره و تارم
دلبر و یارم ، تا تورو دارم ، غصه ندارم
آروم و قرار دل منی ای باغ و بهارم
ای کس و کارم ، دار و ندارم ، مونس و یارم
... مولا مولا یا بقیة الله ، مولا مولا یا بقیة الله ...
دلبری ، سروری ، تو آخرین سُلاله ی حیدری
قربون اسم زیبای تو بشم یا حجة بن الحسن العسکری
کاش بشه قلب من طلای تموم عیار تو باشه
نوکرت پیش تو مثل اِبن مَهزیارت باشه
در سرم یاد تو ، دل شده صید چشم صیاد تو
کاشکی یکی میشدن ای مَهجبین روز ظهور و روز میلاد تو
تا کنی تو عطا ، دوباره میرم زیر طاق نُصرتا
دست تورو میبوسه مَهجبین ذوالفقار علی شاه لافَتی
... ادرکنی ادرکنی ، وجیهاً عندالله ...