ای جمعه ی نیامده ی روزگارها
مدح خوانی - ولادت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه شریف) 1395
ای جمعه ی نیامده ی روزگارها
اَلغوث و اَلامان خزان و بهارها
آیینه ی شریف ترین تبارها
خال لب تو کعبه ی دل بر مدارها
خوش به سعادت پسر مَهزیارها
حالا که غصه وصله ی ناجور میشود
گیسوی تو بهانه ی منصور میشود
چشمت شعاع مستیِ انگور میشود
دارد بساط شکر خدا جور میشود
نامت شراب کهنه ی بزم خمارها
نام تو خواب از سر مِیخانه میبرد
هوش و حواس از مِی و پیمانه میبرد
آتش به شرط بندی پروانه میبرد
دل قرعه را به صرف تماشا نمیبرد
آتش بزن به هستیِ ما تازه کارها
حالا که مِی به دلبری ساغر آمده
عطر گل محمدی از قمصرآمده
آقا بیا که کاسه ی صبرم سر آمده
حتی دعای ندبه صدایش درآمده
برگرد ای قرار دل بی قراران
در جشن تو دوباره غزل گوش میکنیم
عالم به مدح زلف تو مدهوش میکنیم
اما چه سود ریسه که خاموش میکنیم
آقا تو را دوباره فراموش میکنیم
ای خسته از شلوغیِ شعر و شعارها
آنقدر گفته ایم که ضرب المثل شده
دنیا بدون تو به جهنم بدل شده
کعبه شکست خورده ی لات و هُبَل شده
شیطان دوباره معرکه گیر جمل شده
تیغت کجاست ذریه ی ذوالفقارها
چشمم به جاده های ظهورت سپید شد
ایمان فریب خورده ی ریش یزید شد
طفلی نماز با لب تشنه شهید شد
آقا بیا امید دلم نااُمید شد
سر رفته است حوصله ی انتظارها
تردید و شبهه از سفرت حرف میزنند
با شک از آخرین خبرت حرف میزنند
از شایعات دور و برت حرف میزنند
آقا بیا که پشت سرت حرف میزنند
ای حُرمت تمامی قول و قرارها