جمعه ها فرصت خوبی برا چشمای منه
هیئت بین الحرمین طهران
جمعه ها فرصت خوبی برا چشمای منه
انتظار ، مرهم و تسکین برا غمهای منه
این همه فاصله ها آهِ نفس های منه
آره این فاصله ها بغض گلوگیر منه
گله ای نیست به خدا این همه تقصیر منه
رضای من ای جان بُوَد در رضایت
چو ایل و تبارم همه خاک پایت
بیا درد این خسته جان را دوا کن
از این مبتلاتر دلم مبتلا کن
مرا یک سفر راهیِ کربلا کن
... بیا بیا یوسف فاطمه ، بیا بیا یوسف فاطمه ...
دل مجنون ، دل خسته ، دل بی تاب منه
عطر یاس و عطر نرگس ، بوی ارباب منه
عشق زهرا ، عشق مهدی ، عشق نایاب منه
همگی منتظرن ، شاه و گدا ، پیر و جوون
ای خدا این شب احیاء صاحب مارو برسون
تسلا و تسکین زینب کجایی
نجف یا دمشقی و یا کربلایی
عزادار حیدر تو صاحب عزایی
تو خود وارث هیبت مرتضایی
تو ای مهربونم کجایی کجایی
... بیا بیا یوسف فاطمه ، بیا بیا یوسف فاطمه ...
شب قدره دست خالی کی به دادم میرسه
آقا جونم نام مهدی تا به دادم میرسه
یا حسین و یا اباالفضل به سوادم میرسه
یا رقیه که بگی پاک و زلالت میکنه
خدا اینجوری فقط رحمی به حالت میکنه
علاج دل بیقرارم حسینه
اگر بی کسم من که یارم حسینه
بیا توبه کن با تمام وجودت
حسینو صدا کن تو با تار و پودت
به وقت سلام و رکوع و سجودت
... بیا بیا یوسف فاطمه ، بیا بیا یوسف فاطمه ...