دوباره بوی دود از شهر مدینه اومد
دوباره بوی دود از شهر مدینه اومد
دوباره رنگ غصه و شرر به سینه اومد
یه عده به شیخ الأئمه بی احترامی میکنن
با ناسزا دور و برش شیرین زبونی میکنن
کوچکترا دارن فرار میکنن از هر طرفی
نامردا با بچه ها هم نامهربونی میکنن
آه دل من دوباره غصه داره
آه دل من هوای گریه داره
... آه دل من ، امون از این غریبی ...
کشون کشون پیاده آقامونو میبُردن
رمق تو زانوهاش نبود همش زمین میخوردن
الهی اون کسی که آقارو آورد خیر نبینه
حداقل نذاشت برا یه لحظه آقا بشینه
بی خود نبود با دست بسته کارِت آقا گریه بود
اینجای روضه اشکای چشات برا رقیه بود
آه دل من رقیه و اسیری
آه دل من چته دوباره گیری
... آه دل من ، امون از این غریبی ...