خسته و بی یار در دل غمها
خسته و بی یار در دل غمها
در شب غربت بین آدمها
با لب تشنه ، با دلی پُر خون
در دل کوفه بی کس و تنها
کوفه نیا حسین جان اینجا همه بی غیرتن
آقا دروغ میگن که همه در انتظارتن
یکی تو دستاش خیزرون یکی دیگه تیر و کمون
نعلای تازه میزنن آقا به پای اسباشون
...کوفه نیا حسین جان کوفه وفا نداره ...
... کوفیِ بی مُروت شرم و حیا نداره ...
مسلمت اینجا گشته آواره
درد دل گویم با لب پاره
کوفه یک مرد بی حیا داره
دخترش را داد قول گوشواره
کوفه نیا حسین جان گره به معجرا بزن
اهل و عیالتو نیار کوفه نمیشه جای زن
آقا نیار زینبتو ، آقا نیار دخترتو
این کوفیان کشیده اند نقشه برای سر تو
...کوفه نیا حسین جان کوفه وفا نداره ...
... کوفیِ بی مُروت شرم و حیا نداره ...