چی با چشمای ترم میبینم
چی با چشمای ترم میبینم
هیئتو شکل حرم میبینم
گنبدت بالا سرم در واقع
سایتو روی سرم میبینم
حرم میبینم ، حرم میبینم
حرم با همه زیبایی و نورش
حرم گنبد و ایوون و غرورش
حرم با همه شبهای بلندش
شلوغی شب جمعه و شورش
... شاه دلم ، ای پناهگاه دلم ...
همه از شور جنان میگویند
شرح حالش به جهان میگویند
نفس کرب و بلایت حق است
سر گلدسته اذان میگویند
اذان میگویند ، اذان میگویند
بنازم سحر و ظهر و شبش رو
حرم وقت اذان مغربش رو
خدا خیره به تل زینبیه
که میبینه نماز زینبش رو
... شاه دلم ، ای پناهگاه دلم ...
شالمو دور سرم میبندم
به جماعت تو می پیوندم
برا غربتت بگن میگِریَم
از محبتت بگن میخندم
به عشقت زندم ، به عشقت زندم
یه شب زندگینامم رو نوشتم
دیدن بیشتر عمرم تو بهشتم
یا تو روضتم و یا تو خیالم
تو فکر تو به فکر سرنوشتم
... شاه دلم ، ای پناهگاه دلم ...