شمشیر تیز خطبه ی تو در نیام صبر
شمشیر تیز خطبه ی تو در نیام صبر
شیری ست که نشسته میان کُنام صبر
نام بلند توست که در اوج اقتدار
افراشته است پرچم خود را به بام صبر
جنگ حسین و صلح حسن در تو جمع شد
اینگونه نام نهضت تو شد قیام صبر
جام بلا عسل شده در کام شاه دین
وقتی که در مقابل تو شد اقامه صبر
آری شود ولیک به خون جگر شود
هر گاه سنگ لعل شود در مقام صبر
ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما
حالا که نام دیگر تو کوه صبر شد
شد ثبت بر جریده ی عالم دوام صبر
در کربلا امام جماعت حسین بود
اما در شام با امامت تو شد اقامه صبر
قربانیِ حسین شده در منای عشق
ذریه ی مقدس تو ای امام صبر
شاهکار غزلیات منی یا زینب
گر چه خود خالق صدها سخنی یا زینب
کربلا خواهی اگر از زینب کبری بگیر
چون کلید کربلا در اختیار زینب است
جامه ی یاران سیاه و محمل و پرچم سیاه
آری آری این سیاهی یادگار زینب است
نهر علقم را نگر ، سقای بی بازو ببین
روح هفتاد و دو عاشق در کنار زینب است
داد قربانی دو کودک در منای کربلا
احسن احسن فاطمه آموزگار زینب است
روز عاشورا به دور خیمه ها خط میکشید
گفت طفلان را که اینجا پادگان زینب است
افسر و سرهنگ و سرلشکر ندارد پادگان
کل نیروهای زینب بچه های زینب است
پادگان زینبیه افسری دارد عجیب
نام او باشد رقیه دیده بان زینب است