اجازه ای بده بره برا جنگ اومده عباس
شور – شب 9 محرم الحرام 1390 هیئت بین الحرمین
اجازه ای بده بره برا جنگ اومده عباس
آخه ببین تو حالشو که به تنگ اومده عباس
ای علمدارم که عزمِ بستن میدونو داری
بچه ها تشنن چه خوبه که بری و آب بیاری
پای تو با اشکِ خونم ریخته گلهای اَقاقی
برا تو راه شهادت راه نخلستونه ساقی
... برادرم برادرم ، ابوفاضل ابوفاضل ...
آتیش گرفت وجود من خدا میدونه که با تو
شنید حسین تا ناله ی یا اَخا اَدرک اَخاتو
جای روحت بین عرش و جای دستت رو زمین بود
اون عمود که به سرت خورد مثه عزمت آهنین بود
تو دلم دنیای صبر هست ، جای دستت رو علم هست
از تو مشکی پاره پاره ، از تو دستایی قلم هست
... برادرم برادرم ، ابوفاضل یا اباالفضل ...
با التماس دارم میگم پاشو ساقیِ رشیدم
تو علقمه چیکار کنم با امید نااُمیدم
این حسین این سوز و آهش ، آسمونم رفته ماهش
اون دوتا چشمی که تیر خورد خیمه هام بود چشم به راهش
عاقبت اینا تورَم ای دلبر جانانه کشتن
اون جوون مردی که اونو ناجوونمردانه کشتن
... برادرم برادرم ، ابوفاضل یا اباالفضل ...