کدومِ دردامو بگم بازو یا دست و کمرم
زمینه - شب سوم محرم الحرام 1396
کدومِ دردامو بگم بازو یا دست و کمرم
میخوام بگم که بعد تو بابا چی اومد به سرم
رفتی و بین من و تو بابا یه نیزه فاصله ست
از ناقه افتادم زمین خاک روی چادرم نشست
رسید و جوری منو زد که بابا دندونام شکست
تو ازدحام دست و پا گم شد همه عروسکام
الهی که خراب بشه بازار برده های شام
... من الّذی اَیتمنی ، مَن الّذی اَیتمنی ...
بابا لبای خشکتو بذار رو خشکی لبام
پا که میذارم رو زمین میسوزه تاوَلای پام
حالا که رو پامه سرت بابا دیگه آروم بخواب
زنا و بچه هامونو بعد تو بستن به طناب
درد خودم یادم میرفت با دیدن اشک رباب
از حرمله بدم میاد از هر چی تیره و کمون
دخترای شامی منو بابا با دست میدن نشون
... من الّذی اَیتمنی ، مَن الّذی اَیتمنی ...
منی که روی شونه ی عمو همیشه بوده جام
حالا مثه مادرِ تو مرگمو از خدا میخوام
کاشکی همش باشه یه خواب با بوسه بیدارم کنی
مهمون یک نوازش از دست علمدارم کنی
یه فکری هم به حال این دوتا چِش تارم کنی
خیلی بابا بدم میاد از اونی که عباتو بُرد
عمه نبود تا به الآن صد دفعه دخترت میمرد
... من الّذی اَیتمنی ، مَن الّذی اَیتمنی ...
شاعر : محمد ابراهیمی اصل