غمایی هست که آدمو از زندگی سیر میکنه
زمینه - شب هشتم محرم الحرام 1396
غمایی هست که آدمو از زندگی سیر میکنه
یه روزه داغ یه جوون یه پدرو پیر میکنه
کجا بودید تو کربلا عصای پیریشو زدن
سریع نشست روی زمین تا که رسیدش به بدن
همه زنا و بچه ها از خیمه بیرون اومدن
نمیدونست چیکار کنه بدنو کامل ببره
سینه زنا کم نذارید شب علی اکبره
... علی علی یا ولدی ، علی علی یا ولدی ...
کشتی غمهای حسین تو موج خون پهلو گرفت
تا که حسین اکبرو دید دستشو رو زانو گرفت
از علی کینه داشتن و با هر چی میشد زدنش
نیزه تو پهلوش زدن و به روی خاک کشوندش
اهل خِیَم گریه کنه ، اهل حرم سینه زنش
الهی که باشه دروغ که جا نشد توی عباش
میریزه خون تازه از تَرَکای روی لباش
... علی علی یا ولدی ، علی علی یا ولدی ...
لباتو وا کن و بهم دوباره باباجون بگو
مؤذن حرم پاشو برا بابا اذون بگو
پُر شده از لخته ی خون اطراف یاقوت لبات
نفس نمیکِشی تو دیگه خاموش شده صدات
قراره تشییعت کنن به روی تابوت بابات
داغ تو جاش رو جیگره ای زخم کاریِ حسین
جوونارو صدا بزن بیا به یاری حسین
... علی علی یا ولدی ، علی علی یا ولدی ...
شاعر : محمد ابراهیمی اصل