پارۀ تنم داداش حسنم بی کس و غریبی و تنها
سنگین – شب 28 صفرالمظفر 1391
پاره ی تنم ، داداش حسنم
بی کس و غریبی و تنها
داری به خودت میپیچی چرا
بمیرم که افتادی از پا
بالا نمیاد نفست داداش
خواهرت الهی بمیره
هیچکس نیست پیشت غیر خواهرت
دور تو داداشم بمیره
خون جگر شدی داداشم
چجوری از تو جدا شَم
کمر منو شکستی
رمق ندارم که پاشَم
... مظلوم یا حسن ، حسن جان ...
میخونم برا تو أمَن یُّجیب
تا کمی تنت جون بگیره
چجوری آخه ببینه خواهر
دور لباتو خون میگیره
اگه خواهرت دق کنه برات
موقع تشییع جنازه
اون موقعی که داره میجوشه
از کفن داداش خون تازه
بمیرم برا غریبیت
بی یاور و بی حبیبیت
از اون همه زخم که خوردی
درد دل و بی طبیبیت
... مظلوم یا حسن ، حسن جان ...
قوت قلب مادرم زهرا
یا عصای دست شکسته
بمیرم حسن دیده مادرو
موقع نماز نشسته
داداش حسنم دیده مادرو
وقت سیلی خوردن تو کوچه
مادرو با گوش پاره
با چشم گریون اشاره
اون کبودیای بازو
باز چشام داره میباره
... مظلوم یا حسن ، حسن جان ...
سلام بندآخر "قوت قلب مادرم زهرا" لطفا اصلاحش کنید.