سیده ی شهر قم و سر تا به پا منزلتی
سنگین – جلسه هفتگی 1395/10/22
سیده ی شهر قم و سر تا به پا منزلتی
خواهر شاه مشهد و مظهر نور رحمتی
مثال بانوی دمشق تو عاشق برادری
چشم به راه برادرت توی لحظه های آخری
دلت گرفت از غصه ها ، از این دنیای بی وفا
میگفتی زیر لب چنین رضا بیا رضا بیا
بیا مهتابم کنار من
بیا ماه شام تار من
بیا ببین حال زار من
... رضای من ، ای رضای من ...
نم نم اشکتون بی بی چکیده رو صورتتون
واسه ملاقات رضا اجل نداد مهلتتون
گریز روضه ی شما روضه ای از اسارته
گریه ی صاحب الزمون واسه همین عبارته
اسیری قسمتت نشد ، شکسته حُرمتت نشد
مثه قد زینب بی بی خمیده قامتت نشد
ندیدی بر روی نیزه ها
چهل منزل در بر اعداء
سر خونین برادر را
... حسین جانم ، ای حسین جانم ...
روزی که اومدی به قم به اونجا بخشیدی حیات
تموم مردم اومدن با سلام و با صلوات
کسی بهت طعنه نزد از دوریِ برادرت
بهت نزد زخم زبون کسی نکرد مکدرت
از بالای مناره ها ، کسی نزد سنگ جفا
خدارو شکر نبردنت تو مجلس نامَحرما
خرابه ها منزلت نشد
غم معجر مشکل نشد
و کعب نِی قاتلت نشد
... امان امان از دل زینب ...
شاعر : امیرحسین سلطانی