بیقرارم بیقرارم ، ابره چشمامون ، میچکه بارون
بی قرارم ، بی قرارم
ابره چشمامون ، میچکه بارون
از غمت آقا کنج این زندون
بمیرم دل معصوه خونه
تو عالم شده داغ عظیمی
یه بغضی تو گلوی رضا شد
رو چهرش غم و گرد یتیمی
... یا باب الحوائج موسی بن جعفر ...
غم گرفته ، غم گرفته
سینه ی زارم ، زخم بال و پر
گریه کردم از غربت مادر
خدایا دیگه طاقت ندارم
قدم از غم و محنت کمونه
نصیبم شده غم مثل مادر
رو شونم مونده جا تازیونه
... یا باب الحوائج موسی بن جعفر ...
غصه دیدی ، غم کشیدی
کِی پیش چشمت دخترت آقا
شد جدا رأست رفت روی نِی ها
یه خواهر بود و یک سر بریده
گلایی که شدن زار و پرپر
یه مادر با یه گهواره خالی
یه دختر بود و بابای بی سر
... ای مظلوم عالم ، مظلوم عالم ...