شدم چه بی انگیزه بابا دورت بگردم
سنگین – شب 21 رمضان المبارک 1394
هیئت بین الحرمین طهران
شدم چه بی انگیزه بابا ، دورت بگردم
خون از سرت میریزه بابا ، دورت بگردم
فکرم همش پاییزه بابا ، دورت بگردم
توی دلم غوغائیه ، ترس من از تنهائیه
یه گوشه میسوزم آخه دختر دلش بابائیه
وای وای بی کس و یاری
وای وای زهرا نداری
داری میری دیدنِ مادر ، خدانگهدار
به دیدن اون گل پرپر ، خدانگهدار
پهلوون بی یار و یاور ، خدانگهدار
بی فاطمه تنها شدی ، همدم این غمها شدی
برات بمیرم باباجون شرمنده ی زهرا شدی
وای وای با دست بسته
زهرا پهلو شکسته
علی چرا خونه نشینه ، خدا میدونه
اصلی ترین دلیلش اینه ، خدا میدونه
چشمش مُغیره رو نبینه ، خدا میدونه
ای ذکر هر توسلم ، به پشت در سوختی گلم
پهلوتو دیدم وقت غسل به لب رسید تحملم
وای وای صورت کبودم
زهرا ای هست و بودم