لب ما و قصه ی زلف تو
مدح خوانی – میلاد حضرت علی بن موسی الرضا (ع) 1394
لب ما و قصه ی زلف تو ، چه توهمی چه حکایتی
تو و سر زدن به خیال ما ، چه ترحمی چه سخاوتی
به نماز صبح و شبت سلام ، و به نور در نَسَبَت سلام
و به خال کنج لبت سلام ، که نشسته با چه ملاحتی
وسط اَلَستُ بِرَبکم ، شده ایم در نظر تو گم
دل ما پیاله لب تو چو خم ، زده ایم جام ولایتی
به جمال وارث کوثری ، به خدا حسین مکرری
به روایتی خود حیدری ، چه شباهتی چه اصالتی
بَلَغَ العُلی به کمال تو ، کشف الدُجی به جمال تو
به تو و قشنگی خال تو ، صلوات هر دم و ساعتی
شده پُر دو چشم تو در ازل ، یکی از شراب و یکی عسل
نظرت چه کرده در این غزل ، که گرفته چنین حلاوتی
تو که آینه تو که آیتی ، تو که آبروی عبادتی
تو که با دل همه راحتی ، تو قیام کن که قیامتی
زد اگر کسی در خانه ات ، دل ماست کرده بهانه ات
که به جستجوی نشانه ات ، زِ سحر شنیده بشارتی
غزلم اگر تو بسازی اَم ، من نی اَم اگر بنوازی اَم
به نسیم یاد تو راضی اَم ، نه گلایه ای نه شکایتی
نَه مرا نبین رصدم نکن ، و نظر به خوب و بدم نکن
زِ درت بیا و ردم نکن ، تو که از تبار کرامتی