باد روی تربت خاکی میاد
زمینه – شب 28 صفرالمظفر 1394
باد روی تربت خاکی میاد
میکنه غمامونو زیاد
آرزوش همینه نوکرت ببینه
یه روزی تا مدینه میاد
من با یه دنیای داغ و محن
یه اُویسم از اهل قَرَن
که تو هر مصیبت میشه
زمزمه ی لب من یا امام حسن
آرومه ، از بغض تو گلوش معلومه
امام حسن چقدر مظلومه
اسیر اون زن ملعونه
محزونه ، دو چشمایی که پُر بارونه
روی لبهایی که لخت خونه
به یاد کوچه ای میخونه
اصلاً بیا منو بکش یا که سر منو بزن
اما دیگه جلو چشام مادرمو سیلی نزن
... وای از غم دل حسن ، وای از غم دل حسن ...
زهر زده شعله به آقای شهر
ندیده غمی اینجوری دَهر
ولی روضه میخونه برا
لب تشنه ی کشته ی بین دو نهر
فاش ، داره روضه میخونه نگاش
داره میریزه اشک چشاش
لا یوم کیومک یا اباعبدالله
رو میخونه براش
میباره ، که زینبش میشه آواره
یه روز میاد حسین بی یاره
بی اکبر و بی علمداره
تنهایی ، تو میمونی و نامردایی
جلو چشای تار زینب
هلال روی نیزه هایی
فرزندای همینایی که مادر مارو زدن
یک روز میاد کرب و بلا بچتو سیلی میزنن
... واویلا از غم حسین ، واویلا از غم حسین ...