یه جماعت توی شهر همه شمشیراشونو میکنن تیز واسه من
سنگین - شب اول محرم الحرام 1393
یه جماعت توی شهر همه شمشیراشونو میکنن تیز واسه من
توی این شهر غریب به تو تنها رو زدم ، درو وا کن پیرزن
... آقاجون کوفه نیا ، آقاجون کوفه نیا ...
چجوری یادم بره بازار آهنگرا چقده شلوغ شده
چجوری باور کنم نامه ها و دعوتا همه شون دروغ شده
حیف اون آقایی که داره با خونوادش میاد اینجا پیشتون
حیف کارِوونی که پُره از مرد و زن و پُره از پیر و جوون
حیف اون مادری که قراره پا بذاره میون بزم شراب
حیف اون گلویی که یه سه شعبه میخوره بجای یه قطره آب
... آقاجون کوفه نیا ، آقاجون کوفه نیا ...
حیف اون ماه منیر که میون کافرا تک و تنها میمونه
حیف اون دستایی که تو زمین کربلا آخرش جا میمونه
حیف اون سری که زود سری میشه تو سرا ولی روی نیزه ها
حیف اون سری که دیر میبُرَندِش از قفا آقاجون کوفه نیا
خنجر از قفا میگه ، خاک کربلا میگه
چکمه های قاتلت داره به شما میگه
تیر و نیزه ها میگه ، پای بچه ها میگه
خیزرون رو لب تو داره برملا میگه
... آقاجون کوفه نیا ، آقاجون کوفه نیا ...