داده همیشه لطف تو من را خجالتی
شعرخوانی- شب عاشورای محرم الحرام 1393
داده همیشه لطف تو من را خجالتی
آقای کربلا چه قَدَر بامحبتی
ماندم چرا نگاه تو افتاد سوی من
من هیچِ هیچِ هیچم و تو بی نهایتی
ایل و تبار تو همه آقا و پادشاه
ایل و تبار من همه مجنون و هیئتی
شکر خدا برای گدایی خانه ات
داریم با تمام رفیقان رقابتی
ما را همه به نام شریفت شناختند
داده خدا به ما چه بهایی چه قیمتی
ما اوج عشق را درِ این خانه یافتیم
در هیئت حسین خدا را شناختیم
شاعر : محمدحسین رحیمیان