اهل غربت و غم ، اهل غصه و آه
زمینه - شب دوم محرم الحرام 1397
اهل غربت و غم ، اهل غصه و آه
داره کاروانی میاد از راه
خیلی بیقرار و با یک حال جانکاه
داره کاروانی میاد از راه
حسین سردار و سالاره ، اباالفضلش علمداره
رقیه داره و قاسم ، علی اکبری داره
رباب و طفل شیرخواره ، چقدر زینب دلش زاره
داره حس میکنه اینجا که از حالا عزاداره
رسیده کربلا زینب ولی از غصه جون میده
میگه داداش کجاست اینجا که داره بوی خون میده
... امون ای دل ، امون ای دل ، امون ای دل ...
زینب با غم و آه میگه با چش تر
برگردیم حسینم شدم مضطر
میگه ای برادر ، ای دلدار خواهر
برگردیم حسینم شدم مضطر
توی قلبم شده غوغا ، بیا برگردیم از اینجا
ببین داره میاد بوی جدایی از تو این صحرا
میترسم که بشم تنها ، اسیر غصه و غمها
تورو از دست بدم داداش از این غم آه و واویلا
میترسم من از اون لحظه بخوای تنها بری داداش
من این پایین تو اون بالا روی نِی ها بری داداش
... امون ای دل ، امون ای دل ، امون ای دل ...
بیتاب و پریشون میترسم از اینجا
چی باید ببینم تو این صحرا
میترسم بیفتی تنها دست اعداء
چی باید ببینم تو این صحرا
ببینم که بشه محشر ، علی اکبر بشه پرپر
رباب دلشوره داره بدجوری واسه علی اصغر
ببینم با دل مضطر ، تورو ای دلبر خواهر
ببینم سمت تو دارن میان با نیزه و خنجر
الهی که نبینم اون دمی رو که گرفتاری
ته گودالی و تنها نه یار و نه علمداری
... امون ای دل ، امون ای دل ، امون ای دل ...